to curse, to swear, to damn, to vituperate, to comminate, to execrate, to fulminate, to maledict, to cuss (out)
to curse
to swear
to damn
to vituperate
to comminate
to execrate
to fulminate
to maledict
to cuss
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تا دلش میخواست فحش داد.
He cursed to his heart's content.
او بهاندازه خوراک میخورد و در روز بیش از چندینبار فحش نمیدهد!
He eats in moderation and swears no more than several times a day!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فحش دادن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فحش دادن