abjectness, baseness, roguery, ignobility, turpitude, meanness, villainy, depravity, sordidness, shabbiness
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
فرومایگی انگیزههایشان اعتماد کردن به آنها را غیرممکن میکرد.
The baseness of their motives made it impossible to trust them.
دروغها و خیانتهای سیاستمدار نشان فرومایگی او بود.
The politician's lies and betrayals exemplified his ignobility.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «فرومایگی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/فرومایگی