prohibition, order, forbiddance, injunction, off limits, restriction, proscription
prohibition
order
forbiddance
injunction
off limits
restriction
proscription
قدغن بودن استفاده از کیسههای پلاستیکی بهمنظور کاهش آلودگی محیطزیست است.
The prohibition of plastic bags aims to reduce environmental pollution.
بهدلیل قدغن بودن مصرف الکل، جشنوارهی امسال بدون الکل برگزار شد.
Due to the forbiddance of alcohol, the festival was alcohol-free this year.
barred, forbidden, banned, illicit, illegitimate, prohibited, interdicted, inhibited, taboo, forfended, proscribed
barred
forbidden
banned
illicit
illegitimate
prohibited
interdicted
inhibited
taboo
forfended
proscribed
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
سر چهارراهها پارک کردن و حتی توقف کردن قدغن است.
Parking or even stopping is forbidden at crossroads.
استفاده از تلفن همراه در زمان امتحان قدغن است.
The use of mobile phones is barred during the exam.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
شکل درست و معیار واژه «قدغن» است. «قدغن» به معنی ممنوع، غیرمجاز یا ممنوعالورود است و در زبان فارسی به همین صورت نوشته میشود.
شکل «قدقن» غلط املایی است و در منابع رسمی و فرهنگهای لغت فارسی پذیرفته نیست.
شکل درست و معیار واژه «قدغن» است. این واژه به معنی ممنوع یا غیرمجاز است و در زبان فارسی به همین صورت نوشته میشود.
شکل «غدغن» غلط املایی است و در منابع رسمی و فرهنگهای لغت فارسی پذیرفته نیست.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «قدغن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/قدغن