با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

قلب به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • عضوی از بدن در سمت چپ سینه که به رگها خون می‌رساند
  • فونتیک فارسی

    ghalb
  • اسم
    heart, cardio-, cardi-
    • - ناگهان قلب او از تپش افتاد

    • - suddenly, his heart stopped beating
    • - قلب او تند می‌زند.

    • - His heart beats fast.
    • - تپش قلب

    • - the beating of the heart
  • دل، باطن
  • فونتیک فارسی

    ghalb
  • اسم
    heart, nature, breast, bosom
    • - چنددستگی نسبی غرب به کمونیست‌ها قوت قلب می‌داد.

    • - The relative disunity of the west encouraged the communists.
    • - مشاهده‌ی موفقیت آن‌ها مرا از صمیم قلب شادمان کرد.

    • - It warmed the cockles of my heart to see them succeed.
    • - من عاشقم گواه من این قلب چاک‌چاک

    • - I am in love, my evidence is this lacerated heart
  • وسط، مرکز، میان
  • فونتیک فارسی

    ghalb
  • اسم
    center, middle, heart
    • - او در قلب آفریقا کاوش می‌کرد.

    • - He explored the heart of Africa.
    • - سانسورچی‌ها قلب فیلم را درآورند (فیلم را ناقص کردند).

    • - The censors eviscerated the film.
  • بدل، جعلی، قلابی، تقلبی
  • فونتیک فارسی

    ghalb
  • صفت
    counterfeit, phony
    • - سکه‌ی قلب

    • - counterfeit coin
    • - ساعت قلب

    • - counterfeit watch
  • ریاضی inverse
  • زبان‌شناسی metathesis, anagram
  • عامیانه ticker
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد قلب

ارجاع به لغت قلب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «قلب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/قلب

پیشنهاد بهبود معانی