needy, poor, in need (of), necessitous, indigent, desperate, destitute
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دختر محتاج محبت مادرش بود.
The girl was needy for her mother's affection.
باید به اشخاص محتاج کمک کرد.
Needy people ought to be helped.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «محتاج» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/محتاج