rich, wealthy, affluent, well-off, opulent, moneyed, well-to-do
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تاجر توانگر در یک عمارت مجلل زندگی میکرد.
The wealthy businessman lived in a luxurious mansion.
خانوادهی توانگر مبلغ زیادی پول به خیریهی محلی کمک کردند.
The wealthy family donated a large sum of money to the local charity.
او در خانوادهای توانگر بزرگ شد.
She grew up in a wealthy family.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «توانگر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/توانگر