unconscious, having passed out, stupefied, fainted
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مست و مدهوش روی پیادهرو افتاده بود.
He was lying on the sidewalk, drunk and unconscious.
از شنیدن خبر ارتقای ناگهانی خود مدهوش شد.
She was stupefied by the news of her unexpected promotion.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مدهوش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مدهوش