دین religious, godly, ecclesiastical, theological, devotional, divine, sacred, self-righteous, denominational, devout, holy, religionist, churchgoer
religious
godly
ecclesiastical
theological
devotional
divine
sacred
self-righteous
denominational
devout
holy
religionist
churchgoer
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنها بر سیاست آزادی مذهبی تأکید میکردند.
They affirmed a policy of religious toleration.
عبادت مذهبی
divine worship
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «مذهبی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مذهبی