آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: چهارشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۴

    مسری به انگلیسی

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    صفت
    فونتیک فارسی / mosri /

    contagious, epidemic, infectious, communicable, catching, taking

    contagious

    epidemic

    infectious

    communicable

    catching

    taking

    واگیردار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    ترس مسری است.

    Fear is infectious.

    تب‌خال‌ بسیار مسری است.

    Fever blisters are highly contagious.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد مسری

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    اپیدمی سرایت‌کننده واگیر واگیردار مسریه
    متضاد:
    نامسری

    سوال‌های رایج مسری

    مسری به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «مسری» در زبان انگلیسی به contagious ترجمه می‌شود.

    اصطلاح «مسری» معمولاً در زمینه‌ی بیماری‌ها به‌کار می‌رود و به حالتی اشاره دارد که یک عامل بیماری‌زا می‌تواند به‌راحتی از فردی به فرد دیگر منتقل شود. بیماری‌های مسری همچون سرماخوردگی، آنفلوآنزا یا آبله‌مرغان از طریق تماس مستقیم، ذرات معلق در هوا، یا تماس با سطوح آلوده منتشر می‌شوند. این ویژگی انتقال‌پذیری، باعث می‌شود که شناسایی، قرنطینه و اقدامات پیشگیرانه برای کنترل شیوع چنین بیماری‌هایی در سطح عمومی بسیار ضروری باشد.

    در علم اپیدمیولوژی، درجه‌ی مسری بودن یک بیماری با معیاری به نام «نرخ بازتولید پایه» یا R0 سنجیده می‌شود. هرچه این عدد بالاتر باشد، بیماری مسری‌تر است و احتمال شیوع گسترده‌تر آن افزایش می‌یابد. مثلاً سرخک دارای R0 بسیار بالایی است و در نبود واکسیناسیون می‌تواند به‌سرعت جمعیت زیادی را آلوده کند. واکسن‌ها، فاصله‌گذاری اجتماعی و استفاده از ماسک از ابزارهایی هستند که برای مقابله با بیماری‌های بسیار مسری توسعه یافته‌اند.

    مفهوم «مسری» تنها به دنیای پزشکی محدود نمی‌شود. در روان‌شناسی اجتماعی نیز هیجانات، رفتارها و حتی نگرش‌ها می‌توانند حالت مسری داشته باشند. برای نمونه، خنده، اضطراب، یا حتی خوش‌بینی ممکن است در یک جمع گسترش یابد، بدون آن‌که نیازی به گفت‌وگوی مستقیم یا انتقال فیزیکی باشد. این پدیده که «واکنش‌های عاطفی مسری» نام دارد، تأکید می‌کند که انسان‌ها نه‌تنها در سطح زیستی بلکه در سطح اجتماعی نیز به‌شدت تحت تأثیر محیط خود قرار می‌گیرند.

    در بازاریابی و رسانه، از اصطلاح «محتوای مسری» (contagious content) برای توصیف مطالبی استفاده می‌شود که به‌سرعت در شبکه‌های اجتماعی پخش می‌شوند. چنین محتواهایی معمولاً بار عاطفی بالا، طنز، تازگی یا پیام‌های ساده و قابل‌فهم دارند که باعث می‌شود افراد تمایل بیشتری به اشتراک‌گذاری آن داشته باشند. الگوریتم‌های پلتفرم‌های اجتماعی نیز با اولویت‌دادن به این نوع محتوا، به گسترش سریع‌تر آن کمک می‌کنند.

    در حوزه‌ی آموزش و رهبری، گفته می‌شود که اشتیاق و انگیزه‌ی یک فرد می‌تواند به‌صورت مسری به اطرافیان منتقل شود. معلم یا مدیری که با انرژی، صداقت و اعتمادبه‌نفس رفتار می‌کند، اغلب محیطی ایجاد می‌کند که دیگران نیز از آن تأثیر می‌پذیرند و عملکرد خود را ارتقا می‌دهند. به همین دلیل است که در آموزش‌های حرفه‌ای، بر نقش «انرژی مسری» در تیم‌سازی، الهام‌بخشی و مدیریت موفق تأکید فراوانی می‌شود.

    ارجاع به لغت مسری

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «مسری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مسری

    لغات نزدیک مسری

    • - مسروق
    • - مسروقه
    • - مسری
    • - مسری بودن
    • - مسطح
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.