آخرین به‌روزرسانی:

معترض به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم صفت
فونتیک فارسی / mo'tarez /

objector, protester, opposer, remonstrant, protestant, griper, grouser

اعتراض‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

پلیس چندین معترض را دستگیر کرد.

The police arrested several protesters.

معترضین در مرکز شهر جمع شدند.

The protesters gathered in the city center.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد معترض

  1. مترادف:
    صفت اعتراض‌کننده اعتراض‌گر ایرادگیر خرده‌گیر مخالف معارض منتقد ناراضی نارضا واخواه

ارجاع به لغت معترض

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «معترض» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/معترض

لغات نزدیک معترض

پیشنهاد بهبود معانی