فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

میز به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • وسیله‌ای دارای چهار پایه برای قرار دادن وسایل
  • فونتیک فارسی

    miz
  • اسم
    table, desk, board
    • - این میز برای شش نفر جا دارد.

    • - This table can accommodate six people.
    • - پری صندلی‌ها را دور میز چید.

    • - Pari arranged the chairs around the table.
  • مقام، شغل
  • فونتیک فارسی

    miz
  • اسم
    post, position, chair, job
    • - میز ریاست

    • - director's post
    • - دنبال میز جدید گشتن

    • - looking for a new job
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد میز

ارجاع به لغت میز

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «میز» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/میز

پیشنهاد بهبود معانی