آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

ناچار به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / naachaar /

helpless, compelled, coerced, inevitable, having no other option, having no other choice

helpless

compelled

coerced

inevitable

having no other option

having no other choice

ناگزیر، بدون چاره

او ناچار بود تصمیم ناعادلانه‌ی قاضی را تغییر دهد.

He felt helpless to change the unfair decision made by the judge.

او ناچار بود برای اشتباهش عذرخواهی کند.

She felt compelled to apologize for her mistake.

قید
فونتیک فارسی / naachaar /

perforce, necessarily, of necessity, inevitably

perforce

necessarily

of necessity

inevitably

مجبور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

او به‌ناچار به‌خاطر ترافیک دیر کرد.

He was perforce late due to the traffic jam.

اگر سرت شلوغ است، ناچار نیستی حتماً بیایی.

You don't necessarily have to come if you're busy.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ناچار

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

متضاد:
چاره‌دار
مترادف:
ضروراً ضرورتاً کرهاً

ارجاع به لغت ناچار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ناچار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ناچار

لغات نزدیک ناچار

پیشنهاد بهبود معانی