فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

نفر به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فرد (انسان)

فونتیک فارسی

nafar
اسم

individual, person, one, people

سرنوشت جنگ فقط به تصمیمات یک نفر بستگی داشت.

The war's destiny hinged on the decisions of only one man.

این میز برای شش نفر جا دارد.

This table can accommodate six people.

برای شمارش شتر

فونتیک فارسی

nafar
اسم

for counting camels

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

نه نفر شتر

nine camels

سه نفر شتر و یک سگ

three camels and one dog

سرباز

فونتیک فارسی

nafar
اسم

soldier, military person, private

هر نفر باید به قوانین رفتاری سخت‌گیرانه پایبند باشد.

Every military person must adhere to strict codes of conduct.

هر نفر برای مدیریت وضعیت‌های اضطراری آموزش دیده است.

Every soldier is trained to handle emergencies.

رفتن حاجیان به مکه

فونتیک فارسی

nafr
اسم

قدیمی the departure toward Mecca, departure

نفر به مکه هر روز در سپیده‌دم آغاز می‌شود.

The departure for Mecca begins at dawn each day.

بسیاری از زائران برای نفر به مکه جمع شدند.

Many pilgrims gathered for the departure to Mecca.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد نفر

  1. مترادف:
    آدم تن شخص فرد
  1. مترادف:
    تعداد

ارجاع به لغت نفر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «نفر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/نفر

لغات نزدیک نفر

پیشنهاد بهبود معانی