stepfather
stepfather
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پدرخواندهام به من دوچرخهسواری یاد داد.
My stepfather taught me how to ride a bike.
پدرخوانده دیشب در انجام تکالیفم کمک کرد.
The stepfather helped with my homework last night.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پدرخوانده» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پدرخوانده