آخرین به‌روزرسانی:

پژمردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / pazhmordan /

to wilt, to wither, to shrivel, to droop, to dim, to pale, to sear

پلاسیده شدن

گل‌ها زیر نور شدید آفتاب شروع به پژمردن کردند.

The flowers began to wilt under the harsh sun.

باغ رهاشده به‌دلیل بی‌توجهی باعث پژمردن گیاهان شد.

The abandoned garden caused the plants to shrivel in neglect.

فعل لازم
فونتیک فارسی / pazhmordan /

to become dejected, to become heavy-hearted, to sadden, to become disheartened

غمگین و افسرده شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

پس‌از باخت تیمش در مسابقه‌ی نهایی، پژمرد.

He became disheartened after his team lost the final match.

پس‌از رد شدن در امتحان، شروع به پژمردن کرد.

After failing the exam, he began to become dejected.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت پژمردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پژمردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پژمردن

لغات نزدیک پژمردن

پیشنهاد بهبود معانی