آخرین به‌روزرسانی:

پژمرده به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / pazhmorde /

withered, droopy, wilted

پلاسیده، خشک

باران به گیاهان پژمرده جان تازه بخشید.

The rain revived the droopy plants.

گل‌های گیاه پژمرده تا زمین خم شده بود.

The flowers of the withered plant were hanging to the ground.

صفت
فونتیک فارسی / pazhmorde /

مجازی sad, pale, heavy-hearted, dejected, heartsick, disheartened

غمگین، دل‌مرده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

چهره‌ی پژمرده‌ی او قلب افسرده‌ای را نشان می‌داد.

The sad expression on her face revealed her heavy heart.

چشمان پژمرده‌ی او داستانی از ناامیدی و از دست دادن را روایت می‌کرد.

His dejected eyes told a story of disappointment and loss.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد پژمرده

  1. مترادف:
    پژمان پلاسیده خشک
    متضاد:
    باطراوت بشاش
  1. مترادف:
    افسرده پژمان دلتنگ دلمرده

ارجاع به لغت پژمرده

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پژمرده» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پژمرده

لغات نزدیک پژمرده

پیشنهاد بهبود معانی