کثیف به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

پلید، چرکین، ناپاک

فونتیک فارسی

kasif
صفت
dirty, impure, shitty, unclean, grubby, mangy, slummy, smudgy, unwashed, messy, piggish, mucky, filthy, sordid, fly blown, frowzy, grimy, grotty, unkempt, squalid, foul, nasty, scroungy, degenerate, diabolical, dingy, draggled, obscene, rotten, salacious, scruffy, bespattered, bedraggled, scurvy

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- اتاقی کثیف در مسافرخانه‌ی جنوب شهر

- a dingy room in an inn in the south of the city

- مادرم لباسهای کثیف را در ماشین لباسشویی انداخت.

- My mother put the dirty clothes in the washing machine.
عامیانه mussy, grungy, lousy, scroungy, scuzzy
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کثیف

ارجاع به لغت کثیف

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کثیف» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کثیف

لغات نزدیک کثیف

پیشنهاد بهبود معانی