فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

کردن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

انجام دادن، به عمل کردن

فونتیک فارسی

kardan
فعل متعدی

to do, to perform, to fulfill, to execute, to make, to effect, to render, to accomplish, to achieve, to work

روزی خود را به‌دست آوردن، کسب معیشت کردن (زندگی گذراندن)

earn one's bread

نان کسی را آجر کردن، روزی کسی را بریدن

take the bread out of somebody's mouth

نمونه‌جمله‌های بیشتر

راه را هموار کردن (برای)، زمینه را آماده کردن (برای)

pave the way (for/to)

مقایسه کردن، سنجیدن، تشبیه کردن

make a comparison between

(ناپسند) جماع کردن، گاییدن

فونتیک فارسی

kardan
فعل لازم

to fuck, to screw, to have intercourse with, to copulate

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد کردن

  1. مترادف:
    اجرا کردن انجام‌دادن عمل کردن
  1. مترادف:
    ساختن
  1. مترادف:
    ادا کردن به‌جای‌آوردن گزاردن
  1. مترادف:
    آرمیدن جماع کردن مجامعت کردن

ارجاع به لغت کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کردن

لغات نزدیک کردن

پیشنهاد بهبود معانی