همچنین میتوان از گراییدن بهجای گرویدن استفاده کرد.
to join, to be inclined, to tend (to), to develop a tendency (toward), to affiliate, to convert (to a religion), to embrace (an ideology)
to join
to be inclined
to tend
to develop a tendency
to affiliate
to convert
to embrace
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
افراد زیادی به جنبش برای تغییر گرویدند.
Many people joined the movement for change.
او تمایل دارد که به روشهای سنتی بگراید.
She tends to be inclined towards traditional methods.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گرویدن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گرویدن