gunny, hessian, burlap
اول گونی پهن میکنند و سپس روی آن قیر داغ میریزند.
First they spread the gunny and they then pour hot tar on it.
کیسههای گونی برای حمل خواروبار عالیاند.
The hessian bags are great for carrying groceries.
gunnysack, sack, sacking, gunny
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
چون گونی برنج سنگین بود آن را تا آشپزخانه روی زمین کشیدم.
Since the sack of rice was heavy, I dragged it all the way to the kitchen.
گونی پر از ماهی بود.
The gunny was filled with fish.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گونی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گونی