طولانی‌ترین خسوف قرن در ۱۶ شهریور، خسوف به انگلیسی چی می‌شه؟

ماه‌گرفتگی به انگلیسی (۱۶ شهریور)

مشاهده

لینک مطلب کپی شد

۰

انتشار ۱۲ شهریور ۱۴۰۴

لیست کامل لغات سطح B2 انگلیسی (سطح فوق‌متوسط)

یادگیری زبان انگلیسی به‌صورت هدفمند و ساختارمند مستلزم آشنایی دقیق با سطوح مختلف توانمندی زبانی و گسترش تدریجی دایره‌ی واژگان متناسب با هر مرحله است. چارچوب مشترک اروپایی مرجع برای زبان‌ها (CEFR)، به‌عنوان یکی از معتبرترین استانداردهای جهانی، زبان‌آموزان را در شش سطح از A1 تا C2 طبقه‌بندی می‌کند. سطح B2 که در دسته‌بندی سطوح فوق‌متوسط قرار دارد، مرحله‌ای کلیدی است که زبان‌آموزان را برای استفاده‌ی روان و مؤثر از زبان انگلیسی در موقعیت‌های پیچیده‌تر و تخصصی‌تر آماده می‌کند.

در سطح B2، زبان‌آموز توانایی برقراری ارتباطی روان و طبیعی در موضوعات متنوع و تخصصی را داراست و می‌تواند متون پیچیده‌تر را به‌خوبی درک کند. همچنین، قادر است درباره‌ی موضوعات تخصصی، مسائل روز و مباحث علمی و فرهنگی به زبان انگلیسی به‌صورت دقیق و مستدل به گفت‌وگو بپردازد. لغات سطح B2 انگلیسی شامل کلمات و اصطلاحاتی است که در رسانه‌ها، محیط‌های کاری، دانشگاهی و علمی کاربرد فراوان دارند و تسلط بر آن‌ها به توسعه‌ی مهارت‌های چهارگانه‌ی زبان کمک شایانی می‌کند.

فست‌دیکشنری در راستای تسهیل فرآیند یادگیری هدفمند و ساختاریافته، مجموعه‌ای جامع از لغات سطح B2 انگلیسی را تهیه و در قالبی طبقه‌بندی‌شده ارائه کرده است. این فهرست معتبر و دقیق، منبعی ارزشمند برای زبان‌آموزان، دانشجویان، مدرسان و همچنین داوطلبان شرکت در آزمون‌های بین‌المللی به شمار می‌آید. در ادامه، می‌توانید فهرست کامل لغات B2 انگلیسی را مشاهده کرده و از آن در مسیر آموزش یا تدریس خود بهره‌مند شوید.

در جدول زیر 60 لغت از 2511 واژگان سطح فوق‌متوسط – B2 قرار گرفته است. برای مشاهده‌ی لیست کامل لغات (تخصصی) کلیک کنید.

مشاهده

لغت
معنی

desktop

کامپیوتر رومیزی

developing

در حال توسعه، در حال رشد

die out

نابود شدن، منقرض شدن، از بین رفتن، منسوخ شدن

eagle

عقاب

economic

اقتصادی، (مربوط به علم) اقتصاد

economist

اقتصاددان، عالم اقتصادی، متخصص اقتصاد

economy

اقتصاد، نظام اقتصادی

eggplant

بادنجان، بادمجان

expand

منبسط کردن، توسعه دادن، بسط دادن، پهن کردن، به تفصیل شرح دادن

export

(کالا، اندیشه) صادر کردن

لغت
معنی

fall apart

فرو ریختن

fall for

خاطرخواه شدن، شیفته شدن

fall out

دعوا کردن، مشاجره کردن

fall through

به جایی نرسیدن، شکست خوردن

figure out

فهمیدن، یافتن، سر در آوردن، پیدا کردن

finance

مالیه، دارایی، امور مالی (مدیریت)
بودجه‌ی چیزی را تأمین کردن، هزینه‌ی چیزی را پرداختن، سرمایه‌ی چیزی را گذاشتن، پول چیزی را دادن

fingernail

ناخن

focus on

تمرکز کردن

fox

روباه

frost

ژاله، شبنم منجمد، شبنم، سرماریزه، گچک، برفک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *