خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید

لینک مطلب کپی شد

۱

انتشار ۱۲ شهریور ۱۴۰۴

لیست کامل لغات سطح B2 انگلیسی (سطح فوق‌متوسط)

یادگیری زبان انگلیسی به‌صورت هدفمند و ساختارمند مستلزم آشنایی دقیق با سطوح مختلف توانمندی زبانی و گسترش تدریجی دایره‌ی واژگان متناسب با هر مرحله است. چارچوب مشترک اروپایی مرجع برای زبان‌ها (CEFR)، به‌عنوان یکی از معتبرترین استانداردهای جهانی، زبان‌آموزان را در شش سطح از A1 تا C2 طبقه‌بندی می‌کند. سطح B2 که در دسته‌بندی سطوح فوق‌متوسط قرار دارد، مرحله‌ای کلیدی است که زبان‌آموزان را برای استفاده‌ی روان و مؤثر از زبان انگلیسی در موقعیت‌های پیچیده‌تر و تخصصی‌تر آماده می‌کند.

در سطح B2، زبان‌آموز توانایی برقراری ارتباطی روان و طبیعی در موضوعات متنوع و تخصصی را داراست و می‌تواند متون پیچیده‌تر را به‌خوبی درک کند. همچنین، قادر است درباره‌ی موضوعات تخصصی، مسائل روز و مباحث علمی و فرهنگی به زبان انگلیسی به‌صورت دقیق و مستدل به گفت‌وگو بپردازد. لغات سطح B2 انگلیسی شامل کلمات و اصطلاحاتی است که در رسانه‌ها، محیط‌های کاری، دانشگاهی و علمی کاربرد فراوان دارند و تسلط بر آن‌ها به توسعه‌ی مهارت‌های چهارگانه‌ی زبان کمک شایانی می‌کند.

فست‌دیکشنری در راستای تسهیل فرآیند یادگیری هدفمند و ساختاریافته، مجموعه‌ای جامع از لغات سطح B2 انگلیسی را تهیه و در قالبی طبقه‌بندی‌شده ارائه کرده است. این فهرست معتبر و دقیق، منبعی ارزشمند برای زبان‌آموزان، دانشجویان، مدرسان و همچنین داوطلبان شرکت در آزمون‌های بین‌المللی به شمار می‌آید. در ادامه، می‌توانید فهرست کامل لغات B2 انگلیسی را مشاهده کرده و از آن در مسیر آموزش یا تدریس خود بهره‌مند شوید.

در جدول زیر 60 لغت از 2541 سطح فوق‌متوسط – B2 قرار گرفته است. برای مشاهده‌ی لیست کامل لغات (تخصصی) کلیک کنید.

مشاهده

لغت
معنی

desktop

- کامپیوتر رومیزی

developing

- در حال توسعه، در حال رشد

die out

- نابود شدن، منقرض شدن، از بین رفتن، منسوخ شدن

eagle

- عقاب

economic

- اقتصادی، (مربوط به علم) اقتصاد

economist

- اقتصاددان، عالم اقتصادی، متخصص اقتصاد

economy

- اقتصاد، نظام اقتصادی

eggplant

- بادنجان، بادمجان

expand

- منبسط کردن، توسعه دادن، بسط دادن، پهن کردن، به تفصیل شرح دادن

export

- (کالا، اندیشه) صادر کردن

لغت
معنی

fall apart

- فرو ریختن

fall for

- خاطرخواه شدن، شیفته شدن

fall out

- دعوا کردن، مشاجره کردن

fall through

- به جایی نرسیدن، شکست خوردن

figure out

- فهمیدن، یافتن، سر در آوردن، پیدا کردن

finance

- مالیه، دارایی، امور مالی (مدیریت)
- بودجه‌ی چیزی را تأمین کردن، هزینه‌ی چیزی را پرداختن، سرمایه‌ی چیزی را گذاشتن، پول چیزی را دادن

fingernail

- ناخن

focus on

- تمرکز کردن

fox

- روباه

frost

- ژاله، شبنم منجمد، شبنم، سرماریزه، گچک، برفک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)


نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات (۱)