brazier, firebox, censer, thurible
متصدی آتشخانه آتشدان را با احتیاط با زغالسنگ روشن کرد تا موتور لوکوموتیو بهخوبی کار کند.
The fireman carefully stoked the firebox with coal to keep the locomotive engine running smoothly.
آتشدان قدیمی زنگ زده بود و نیاز به تعویض داشت.
The old firebox was rusted and in need of replacement.
hearth, oven, fireplace, stove, grate, kiln
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پایهی فلزی عتیقه ظرافتی را به آتشدان اضافه کرد.
The antique andiron added a touch of elegance to the hearth.
کتری را روی آتشدان گذاشت تا آب را برای چای بجوشاند.
She placed the kettle on the hearth to boil water for tea.
نجوم Ara
تحقیق درمورد آتشدان چشمهایم را به وسعت و پیچیدگی گیتی باز کرد.
Studying Ara has opened my eyes to the vastness and complexity of the universe.
یونانیان باستان از آتشدان برای مسیریابی در آسمان شب استفاده میکردند.
The ancient Greeks used Ara to navigate the night sky.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آتشدان» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آتشدان