actress, actor, movie star, performer
آرتیست باید برای فیلم آیندهاش وزن زیادی اضافه میکرد.
The actor had to gain a lot of weight for his role in the upcoming movie.
آرتیست نمایشی درخشان روی صحنه اجرا کرد.
The actress performed brilliantly on stage.
artist, dancer or singer or painter (etc.)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او آرتیست بااستعدادی است که در هنر انتزاعی تخصص دارد.
She is a talented artist who specializes in abstract art.
به نمایشگاه هنر برای دیدن آثار هنری آرتیستهای مختلف رفتیم.
We went to the art exhibition to see the works of various artists.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آرتیست» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آرتیست