همچنین در حالت جمع میتوان از ستارگان و ستارهها استفاده کرد.
نجوم star, astro-, asterisk, stelli-
آسمان پر از ستاره است
the sky is full of stars
سردوشی سروان سه ستاره دارد
a captain's shoulder strap has three stars
آسمانی پر از ستاره
a sky thick with stars
star, luminary
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ستارهی راک
a Rock star
ستارگان ادبیات انگلیسی
the luminaries of English literature
مجازی fortune, chance, luck
آه ندارد که با ناله سودا کند/ در هفت آسمان یک ستاره هم ندارد.
He has not a bean to bless himself with.
ستاره نداشتن
to be unlucky
a combining form that means "having stars"
هتل پنجستاره
a five-star hotel
امکانات هتلهای هفتستاره
Facilities seven-star hotels
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ستاره» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ستاره