فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

بازیگر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • هنرپیشه
  • فونتیک فارسی

    baazigar
  • اسم
    actor, actress, performer, Thespian, artist, player, entertainer
    • - این بازیگر برای بازی در این فیلم برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شد.

    • - The actor won an Oscar for his performance in the movie.
    • - از سن بسیار کم آرزو داشت بازیگر شود.

    • - She aspired to be an actress from a very young age.
    • - بازیگر مشهور فرش قرمز را با حضورش زیبنده کرد.

    • - The famous actress graced the red carpet with her presence.
  • فریبکار
  • فونتیک فارسی

    baazigar
  • اسم
    cheater, role player, one who affects, trickster, attitudinizer, scam artist, poser, poseur, impersonator
    • - بازیگر زوج مسن را متقاعد کرد که پس‌انداز زندگی‌شان را به او بدهند.

    • - The scam artist convinced the elderly couple to hand over their life savings.
    • - بازیگر بدنام

    • - the notorious scam artist
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد بازیگر

ارجاع به لغت بازیگر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بازیگر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بازیگر

پیشنهاد بهبود معانی