آخرین به‌روزرسانی:

تماشاچی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله

اسم
فونتیک فارسی / tamaashaachi /

spectator, viewer, bystander, audience, onlooker

تماشاگر، کسی که تماشا می‌کند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

تماشاچیان برای او کف زدند.

the spectators cheered him

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تماشاچی

  1. مترادف:
    بیننده تماشاگر شاهد ناظر نظاره‌گر نظارگی

ارجاع به لغت تماشاچی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تماشاچی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تماشاچی

لغات نزدیک تماشاچی

پیشنهاد بهبود معانی