آخرین به‌روزرسانی:

تماشا کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / tamaashaa kardan /

to view, to watch, to look (at), to regard, to see, to observe

نگاه کردن، نظاره کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

وقت خود را با تلویزیون تماشا کردن حرام نکن!

Don't dawdle your time away watching television!

بازی خلاقانه‌ی این بازیگر ارزش تماشا کردن را دارد.

The actor's imaginatively performance is worth watching.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

آن فیلم را تا آخر تماشا کردم.

I watched that film to the end.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تماشا کردن

  1. مترادف:
    دید زدن نظاره کردن نگاه کردن

ارجاع به لغت تماشا کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تماشا کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تماشا کردن

لغات نزدیک تماشا کردن

پیشنهاد بهبود معانی