that
that
آن زمانها نان ارزان بود.
Those days bread was cheap.
آن مداد مال من است.
That pencil is mine.
that (thing or person), (plural) they
that
they
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنها فرق خوب و بد را نمیدانند.
They don't know the difference between good and evil.
این مال تو و آن مال من است.
This is yours and that is mine.
belonging, owned by
belonging
owned by
این حلقه از آن من است.
This ring belongs to me.
این کتاب از آن اوست.
This book belongs to her.
instant, second, twinkling of an eye, jiffy, moment
instant
second
twinkling of an eye
jiffy
moment
آن به آن
moment to moment
حتی یک آن هم مرا راحت نمیگذارد.
She won't let me alone even for an instant.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آن