تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
- بیلیارد بازی کردن
- او چوبی را برداشت و با دوستانش شروع به هاکی بازی کردن کرد.
- در فیلم بازی کردن
- بسیاری از هنرمندان بلندپرواز آرزو دارند روزی در سینما بازی کنند.
- بچهها عاشق بازی کردن با ریسههای تزئینی رنگارنگ بودند.
- دخترم عاشق بازی کردن با عروسکش است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بازی کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بازی کردن