to fling oneself into a task (or work)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
جان علیرغم تردید اولیهاش تصمیم گرفت با جان و دل به سازماندهی کنفرانس سالانهی شرکت بپردازد.
Despite his initial hesitation, John decided to fling himself into the task of organizing the company's annual conference.
سارا مصمم بود که خودش را ثابت کند در نتیجه با جان و دل به تکمیل پروژه جلوتر از برنامهی زمانی پرداخت.
Sarah was determined to prove herself, so she flung herself into the task of completing the project ahead of schedule.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «با جان و دل به کاری پرداختن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/با جان و دل به کاری پرداختن