acquittance, exemption, innocence, clearance, exoneration, guiltlessness
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
قاضی حکم برائت او را صادر کرد.
The judge ruled that he was innocent.
نامهی برائت برای درخواست کار او ضروری بود.
The acquittance letter was essential for his job application.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «برائت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برائت