آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

بری به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / bari /

avoiding, free (of), devoid, clear, immune

avoiding

free

devoid

clear

immune

دور، منزه، جدا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

بری از هرگونه نظر متعصبانه

free of any biased opinions

(حافظ) … سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود

… from head to foot, she was free of any blemish

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بری

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
متضاد:
مترادف:

ارجاع به لغت بری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بری

لغات نزدیک بری

پیشنهاد بهبود معانی