زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

برخورد به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / barkhord /

collision, crashing (against), clash, smash, impact, bumping (against)

collision

crashing

clash

smash

impact

bumping

تصادم

برخورد دو موشک در هوا

the midair collision of two missiles

برخورد به‌قدری شدید بود که سرنشینان صندلی عقب اتومبیل به‌طرف داشبرد پرت شدند.

The collision was so severe that the backseat passengers of the car were catapulted against the dashboard.

اسم
فونتیک فارسی / barkhord /

encounter, attitude, meeting, conflict, coming face to face with, run-in

encounter

attitude

meeting

conflict

coming face to face with

run-in

روبه‌رو شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

آن برخورد مقدمه‌ی کشمکش‌های تلخ آینده بود.

That encounter was a foretaste of the bitter conflicts that lay ahead.

برخورد تصادفی دو دوست قدیمی در خیابان

the chance encounter of two old friends in the street

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برخورد

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
اصابت التقا تلاقی
مترادف:
زدوخورد
مترادف:
مشاجره (لفظی) درگیری
مترادف:
مترادف:
مترادف:
شیوه رفتار

ارجاع به لغت برخورد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برخورد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برخورد

لغات نزدیک برخورد

پیشنهاد بهبود معانی