امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

برق به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

(فیزیک) الکتریسیته

فونتیک فارسی

bargh
اسم
power, electricity, juice

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

- صدای پت پت مولد برق

- the putt-putt of the electricity generator

- قبض برق

- electricity bill

- برق و تلویزیون جزو نعمت‌های تمدن هستند.

- Electricity and T.V. are among the boons of civilization.
درخشندگی، درخشش

فونتیک فارسی

bargh
اسم
shining, shine, glitter, sparkle, polish, sheen

- اول کفش‌ها را واکس بزن، بعد برق بینداز.

- First polish the shoes, then buff them.

- برق چشمان او

- the sparkle in her eyes
صاعقه، آذرخش

فونتیک فارسی

bargh
اسم
lightning, thunderbolt

- رعد و برق

- thunder and lightning

- برق در آسمان فروزان شد

- Lightning flashed across the sky
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برق

  1. مترادف:
    صفت
  1. مترادف:
    آذرخش صاعقه
  1. مترادف:
    الکتریسیته کهربا
  1. مترادف:
    بارقه جرقه
  1. مترادف:
    الکتریک
  1. مترادف:
    تلالو جلا
  1. مترادف:
    درخشش درخشندگی
  1. مترادف:
    سریع باسرعت برق‌آسا

ارجاع به لغت برق

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برق» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/برق

لغات نزدیک برق

پیشنهاد بهبود معانی