فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سریع به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تند، باسرعت

فونتیک فارسی

sari'
صفت

fast, rapid, quick, prompt, swift, speedy, express, fleet, spanking, ready, expeditious

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

اپلیکیشن فست‌دیکشنری برای زبان‌آموزانی که به ترجمه‌ی سریع نیاز دارند، بسیار عالی است.

The Fast Dictionary app is so great for language learners who need quick translations.

با یک حرکت سریع دست

with a quick movement of the hand

نمونه‌جمله‌های بیشتر

سریع‌ترین قطار جهان

the world's fastest train

سریع بودن

to be fast, to be quick, to be swift or speedy

این هواپیما بسیار سریع است.

this airplane is very fast

سریع کردن

to speed (up), to quicken, to make rapid or swift, to accelerate

دارای آهنگ سریع، تند گام

fast-paced

باید سریع عمل کنیم.

We must act quickly.

سپس کوسه ماهی‌ها آغاز کردند به حرکات سریع و زدن سر خود به ته قایق ما

then the sharks began to move fast and butt the bottom of our boat

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سریع

  1. مترادف:
    برق‌آسا بادپا تند تندرو تیز فوری جلد چالاک چست زود سبک‌سیر

ارجاع به لغت سریع

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سریع» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سریع

لغات نزدیک سریع

پیشنهاد بهبود معانی