hardly, infrequently, rarely, scarcely, seldom
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مادرم به ندرت لباس قرمز میپوشید.
My mother scarcely wore red dresses.
از آنجایی که او درونگراست و ترجیح میدهد به تنهایی اوقاتش را سپری کند، به ندرت در مهمانیها حضور مییابد.
He rarely attends parties as he is an introvert and prefers spending time alone.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «به ندرت» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/به ندرت