blister, water blister, vesicle, bladder
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کفشهای نو بر انگشتان پایش تاول ایجاد کرده بود.
The new shoes had caused blisters on his toes.
کار سخت باعث شده بود که دستهایش تاول بزند.
Hard work had blistered his hands.
سوزن زدن به تاول برای اینکه سر باز کند
needling a blister until it bursts
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تاول» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تاول