تتبع به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

پژوهش

فونتیک فارسی

'tatabbo
اسم
research, study, scrutiny, investigation, circumspection, examination

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- تتبع کردن

- to research, to do research, to study, to probe

- این موضوع مهم نیاز به تتبع بیشتری دارد.

- This important topic is in need of more research.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تتبع

ارجاع به لغت تتبع

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تتبع» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/تتبع

لغات نزدیک تتبع

پیشنهاد بهبود معانی