آخرین به‌روزرسانی:

    تراشیدن به انگلیسی

    معنی

    فونتیک فارسی

    taraashidan

    to shave, to scrape, to sharpen, to cut or hew, to sculpture, to erase, to pare, to grate, [fig.] to forge, to create

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد تراشیدن

    1. مترادف:
      اسم
    1. مترادف:
      ازاله حلق
    1. مترادف:
      تراش دادن
    1. مترادف:
      خراطی کردن رندیدن
    1. مترادف:
      زدودن ستردن
    1. مترادف:
      خراشیدن
    1. مترادف:
      صاف کردن
    1. مترادف:
      در آوردن جعل کردن ساختن
    1. مترادف:
      خلق کردن

    ارجاع به لغت تراشیدن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «تراشیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تراشیدن

    لغات نزدیک تراشیدن

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    requisition stray chivalric body count monument mountain Tue hindsight fundus thrown hispidulous growing appropriate projectile resilient قلاده جادوگری جادوگری کردن جادویی جراح روشویی کمد قمقمه کتک زدن آچار دختربچه استاد دانشگاه خواهر عشوه جدی