فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

ترد به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

شکننده

فونتیک فارسی

tord
صفت

brittle, crisp, crispy, tender, frangible

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

سیب‌زمینی سرخ‌کرده (چیپس) ترد است.

Potato chips are crisp.

کیک ماهی ترد و خوش‌مزه بود.

The fishcake was crispy and delicious.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ترد

  1. مترادف:
    شکننده
    متضاد:
    ضخیم زمخت
  1. مترادف:
    ظریف لطیف
  1. مترادف:
    نازک

ارجاع به لغت ترد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ترد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ترد

لغات نزدیک ترد

پیشنهاد بهبود معانی