آخرین به‌روزرسانی:

ترفند به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / tarfand /

stratagem, gimmick, ruse, scheme, dodge, stunt, trick, device, artifice, ploy, strategy, gamesmanship, maneuver

حیله، مکر، نیرنگ

او سعی کرد مرا دستپاچه کند؛ ولی زودتر به ترفند او پی‌ بردم.

He tried to buffalo me but I soon caught on to his tricks.

دشمنانش کوشیدند با ترفند او را از کارش برکنار کنند.

His enemies tried to maneuver him out of his job.

عامیانه gimmick, wrinkle

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

مجازی trap

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ترفند

  1. مترادف:
    تزویر چاره حیله دروغ شعبده فریب مکر
  1. مترادف:
    سخن بیهوده
  1. مترادف:
    محال

ارجاع به لغت ترفند

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ترفند» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ترفند

لغات نزدیک ترفند

پیشنهاد بهبود معانی