stratagem, gimmick, ruse, scheme, dodge, stunt, trick, device, artifice, ploy, strategy, gamesmanship, maneuver
او سعی کرد مرا دستپاچه کند؛ ولی زودتر به ترفند او پی بردم.
He tried to buffalo me but I soon caught on to his tricks.
دشمنانش کوشیدند با ترفند او را از کارش برکنار کنند.
His enemies tried to maneuver him out of his job.
مجازی trap
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ترفند» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ترفند