thesis
او شش سال زحمت کشید تا بالأخره تز خود را نوشت.
He plodded for six years until he finally finished his thesis.
فریبا هنوز روی تزش کار میکند.
Fariba's still working on her thesis.
belief, doctrine, view, idea, thesis
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تز آنها بهکارگیری خشونت را مجاز میداند.
Their doctrine allows the use of violence.
تز شما درمورد این موضوع چیست؟
What's your view on the subject?
minor premises
تز: سرمایهداری نوعی موفقیت است.
Minor premises: Capitalism is a success.
تز در قیاس منطقی
minor premises in legal deduction
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تز» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تز