فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

جست‌وجو کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

تفحص کردن، کاوش کردن

فونتیک فارسی

jostojoo kardan
فعل متعدی

to beat, to burrow, to chase, to forage, to hunt, to ransack, to root, to scout, to explore, to search, to seek, to investigate, to scrounge, to comb, to rummage, to grope, to ferret out

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

ما باید همه‌ی راه‌های ممکن را جست‌وجو کنیم.

We need to explore every possible avenue.

چگونه می‌توانیم آدم مناسبی را برای کار جست‌وجو کنیم؟

How can we search out the right man for the job?

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جست‌وجو کردن

  1. مترادف:
    تجسس تفحص جستن طلب کردن

ارجاع به لغت جست‌وجو کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جست‌وجو کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جست‌وجو کردن

لغات نزدیک جست‌وجو کردن

پیشنهاد بهبود معانی