to beat, to burrow, to chase, to forage, to hunt, to ransack, to root, to scout, to explore, to search, to seek, to investigate, to scrounge, to comb, to rummage, to grope, to ferret out
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ما باید همهی راههای ممکن را جستوجو کنیم.
We need to explore every possible avenue.
چگونه میتوانیم آدم مناسبی را برای کار جستوجو کنیم؟
How can we search out the right man for the job?
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جستوجو کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جستوجو کردن