آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

جست‌وجو کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / jostojoo kardan /

to beat, to burrow, to chase, to forage, to hunt, to ransack, to root, to scout, to explore, to search, to seek, to investigate, to scrounge, to comb, to rummage, to grope, to ferret out

to beat

to burrow

to chase

to forage

to hunt

to ransack

to root

to scout

to explore

to search

to seek

to investigate

to scrounge

to comb

to rummage

to grope

to ferret out

تفحص کردن، کاوش کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

ما باید همه‌ی راه‌های ممکن را جست‌وجو کنیم.

We need to explore every possible avenue.

چگونه می‌توانیم آدم مناسبی را برای کار جست‌وجو کنیم؟

How can we search out the right man for the job?

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جست‌وجو کردن

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

ارجاع به لغت جست‌وجو کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جست‌وجو کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جست‌وجو کردن

لغات نزدیک جست‌وجو کردن

پیشنهاد بهبود معانی