آخرین به‌روزرسانی:

جست‌وجو به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / jostojoo, jostejoo /

search, quest, investigation, hunt, pursuit, research, inquiry

کاوش، تفحص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

جست‌وجو برای کوه‌نورد گمشده روزها بدون هیچ موفقیتی ادامه داشت.

The search for the missing hiker continued for days without any success.

جست‌وجوی شغل گاهی ممکن است رعب‌آور باشد.

The job search can be daunting at times.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جست‌وجو

  1. مترادف:
    استفسار بررسی پژوهش تجسس تفتیش تفحص جستار سراغ طلب کاوش کنجکاوی کندوکاو وارسی

ارجاع به لغت جست‌وجو

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جست‌وجو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جست‌وجو

لغات نزدیک جست‌وجو

پیشنهاد بهبود معانی