آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

حاکم به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / haakem /

governor, ruler, commander, sovereign, master, suzerain

governor

ruler

commander

sovereign

master

suzerain

شاه، فرمانروا

نخستین شیوه به‌منظورِ سنجش هوش یک حاکم، نگاه کردن به افرادی است که او در اطراف خود دارد.

The first method for estimating the intelligence of a ruler is to look at the men he has around him.

حاکم سیاست‌های جدیدی برای منطقه اعلام کرد.

The governor announced new policies for the region.

اسم
فونتیک فارسی / haakem /

judge, magistrate

judge

magistrate

قاضی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

حاکم اختیار دارد که متهم را محکوم کند.

The judge has the authority to sentence the defendant.

هر شنبه، حاکم دادگاه برگزار می‌کند تا اختلافات کوچک را حل کند.

Every Saturday, the magistrate holds court to resolve minor disputes.

صفت
فونتیک فارسی / haakem /

prevailing, ruling, dominant, governing, having control over

prevailing

ruling

dominant

governing

having control over

صادق، رایج

زندگی در یک حاکمیت مشترک به‌معنای پیروی از قوانین و مقررات تعیین‌شده توسط هر دو قدرت حاکم است.

Living in a condominium means abiding by the rules and regulations set forth by both governing powers.

به قیمتی که در آن وقت حاکم باشد

at the then prevailing price

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد حاکم

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

متضاد:
مترادف:

ارجاع به لغت حاکم

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «حاکم» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حاکم

لغات نزدیک حاکم

پیشنهاد بهبود معانی