haleem
مامانم خوب حلیم میپزد
My mom is good at cooking Haleem
من حلیم را با شکر میخورم
I eat Haleem with sugar
patient, forbearing, self-possessed, tolerant
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
انسانی حلیم
patient human
قلبی حلیم
a forbearing heart
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حلیم» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حلیم