آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: شنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۳

    خراب شدن به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / kharaab shodan /

    to spoil, to rot, to putrefy, to decay, to go bad, to smudge

    to spoil

    to rot

    to putrefy

    to decay

    to go bad

    to smudge

    فاسد شدن، متعفن شدن

    شیر در هوای گرم شروع به خراب شدن کرد.

    The milk started to spoil in the warm weather.

    اگر میوه را بیش از حد بیرون بگذارید، خراب خواهد شد.

    If you leave the fruit out too long, it will go bad.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / kharaab shodan /

    to fall, to stop working, to deteriorate, to fail, to falter, to break down, to collapse, to go out of order, to perish, to decompose, to degenerate

    to fall

    to stop working

    to deteriorate

    to fail

    to falter

    to break down

    to collapse

    to go out of order

    to perish

    to decompose

    to degenerate

    از کار افتادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    ماشین نکبت همیشه خراب می‌شود!

    The blessed car is always breaking down!

    اگر تجهیزات به‌طور منظم استفاده نشوند، در طول زمان خراب خواهند شد.

    If the equipment is not used regularly, it will deteriorate over time.

    فعل لازم
    فونتیک فارسی / kharaab shodan /

    to get ruined, to go dilapidated

    to get ruined

    to go dilapidated

    ویران شدن

    اگر بدون مراقبت رها شود، ساختمان قدیمی به‌سرعت خراب خواهد شد.

    If left unattended, the old building will get ruined quickly.

    بدون تعمیرات منظم، پل خراب و ناامن خواهد شد.

    Without regular repairs, the bridge will go dilapidated and unsafe.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد خراب شدن

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    ویران شدن مخروبه شدن منهدم شدن
    مترادف:
    از کارافتادن
    مترادف:
    مست شدن لایعقل شدن
    مترادف:
    گندیدن فاسد شدن متعفن شدن
    مترادف:
    بد شدن نامطلوب‌شدن
    مترادف:
    منحرف شدن بدکاره شدن
    مترادف:
    رسواشدن بدنام شدن بی‌آبرو شدن
    مترادف:
    نابود شدن ازبین رفتن تباه

    ارجاع به لغت خراب شدن

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «خراب شدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خراب شدن

    لغات نزدیک خراب شدن

    • - خراب بودن اعصاب
    • - خراب شدگی
    • - خراب شدن
    • - خراب شدن تدریجی
    • - خراب شدن سر کسی
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره انضباط محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.