fatigue, weariness, tiredness, exhaustion, lassitude, tedium
fatigue
weariness
tiredness
exhaustion
lassitude
tedium
خستگی در شکست او دخیل بود.
Fatigue contributed to his defeat.
برخی سربازان از تشنگی و خستگی مردند.
Some soldiers died of thirst and exhaustion.
fatigue
fatigue
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مهندس خستگی فلز را پساز فشار مکرر مطالعه کرد.
The engineer studied the metal's fatigue after repeated stress.
خستگی در مصالح پل باعث ظاهر شدن ترکهای کوچک شد.
Fatigue in the bridge materials caused small cracks to appear.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خستگی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خستگی