آخرین به‌روزرسانی:

خمار به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خواب‌آلود، کسی که در حالت بعد از مستی است

فونتیک فارسی

khomaar
صفت

cold turkey, languid

یک بعدازظهر خمار را کنار استخر گذراند.

We spent a languid afternoon by the pool.

رفتار خمار او مرا اذیت می‌کند.

His languid manner annoys me.

عامیانه alky

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خمار

  1. مترادف:
    باده‌فروش شراب‌فروش می‌فروش
  1. مترادف:
    اسم
  1. مترادف:
    مخمور می‌زده نشئه نیمه‌مست
  1. مترادف:
    ملالت هستی خمارزده
  1. مترادف:
    ملول رخوت‌زده کسل بی‌حال رخوتناک

ارجاع به لغت خمار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خمار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خمار

لغات نزدیک خمار

پیشنهاد بهبود معانی