فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

داغدار به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سوگوار، عزادار

فونتیک فارسی

daaghdaar
صفت

bereaved, mourning, suffering from the loss of a loved one

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

مادر داغدار بعد از فوت ناگهانی پسرش نمی‌توانست جلوی گریه‌اش را بگیرد.

The bereaved mother could not stop crying after the sudden demise of her son.

والدین داغدار بعد از آن تصادف فجیع تسلی‌ناپذیر بودند.

The bereaved parents were inconsolable after the tragic accident.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد داغدار

  1. مترادف:
    داغدیده سوگوار عزادار ماتم‌زده مصیبت‌زده

ارجاع به لغت داغدار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «داغدار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/داغدار

لغات نزدیک داغدار

پیشنهاد بهبود معانی