bereaved, mourning, suffering from the loss of a loved one
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مادر داغدار بعد از فوت ناگهانی پسرش نمیتوانست جلوی گریهاش را بگیرد.
The bereaved mother could not stop crying after the sudden demise of her son.
والدین داغدار بعد از آن تصادف فجیع تسلیناپذیر بودند.
The bereaved parents were inconsolable after the tragic accident.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «داغدار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/داغدار